جدول جو
جدول جو

معنی پی و پخش - جستجوی لغت در جدول جو

پی و پخش(پَ / پِ یُ پَ)
پی و تاو. تاب و طاقت. تاب و توان:
بدین رخش ماند همی رخش اوی
ولیکن ندارد پی و پخش اوی.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 2 ص 498)
لغت نامه دهخدا
پی و پخش
تاب و توان تاب و طاقت پاوپر: بدین رخش ماند همی رخش اوی ولیکن ندارد پی و پخش اوی. (شا. بخ 498: 2)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پس و پیش
تصویر پس و پیش
عقب و جلو
پس و پیش کردن: اشیایی را که در جایی گذاشته شده جا به جا کردن و جای آن ها را عوض کردن، مردمی را که در جایی جمع شده اند به عقب و جلو راندن
فرهنگ فارسی عمید
(پِ لُ پُ)
قرارهای نهانی دو تن با یکدیگر. مذاکره و قرار و عهد مخفی. قرارداد در خفا. قرارداد نهانی. ساخت و پاخت (در تداول عوام).
- پل و پخت کردن، پل و پخت کردن با هم، پل و پختشان یکی بودن، قرار نهانی با یکدیگر گذاردن. قرارداد کردن در نهان
لغت نامه دهخدا
(پَ سُ)
یا پیش و پس. پس و پیش یکی شدن. دو مجرای شرم زن بهم پیوستن. افضاء: امراه مفضاه، زن که پیش و پس او یکی گردیده باشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پس و پیش
تصویر پس و پیش
پساپیش
فرهنگ لغت هوشیار
قرارداد و عهد مخفی ساخت و پاخت. یا پل و پخت یکی بودن، قرار داد کردن در نهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس و پیش
تصویر پس و پیش
جابه جا، به صورتی غیر از صورت اصلی
فرهنگ فارسی معین
پس و پیش، عقب و جلو
فرهنگ گویش مازندرانی